ابعاد شخصیتی سردار سلیمانی
عباس سلیمانزاده – پنج سال از شهادت سردار دلها گذشت. در این مدت، صدها کتاب، مقاله و سخنرانی در توصیف و تبیین چارچوب فکری، ابعاد شخصیتی و منش مدیریتی و فرماندهی او نوشته و گفته شده است. اما به نظر میرسد هنوز نگفتهها و نشنیدههای بسیاری در خصوص این متفکر استراتژیک وجود دارد.
در هستیشناسی و معرفتشناسی وجوه متعدد و مختلف شخصیت حاجقاسم که رهبر معظم انقلاب آن را بهعنوان «مکتب سلیمانی» تعبیر نمودند، باید به چند شاخصه اصلی و اساسی توجه کرد. برای درک این موضوع، باید به سؤال اندیشید که حاجقاسم که بود و چه کرد که آن تشییع کمنظیر و شاید بینظیر انجام شد. در ادامه به مهمترین اصول ابعاد شخصیتی حاجقاسم پرداخته میشود که هر کدام نیازمند تفسیر و تبیین تفصیلی است:
انسان کامل: شهید سلیمانی در بُعد فردی، یک انسان کامل به طور عام و یک مسلمان و مؤمن واقعی به صورت خاص بود که میتواند الگویی برای هر انسان آزاده با هر دین و مذهبی باشد. انساندوستی و رفتار انسانی او – که نشأت گرفته از تعالیم ناب اسلام محمدی و مکتب امام خمینی (ره) بود – در خونینترین جبهههای نبرد با وحشیترین تروریستها، باید برای مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر تدریس شود.
فراجناحی: سردار سلیمانی یک ویژگی خاص و شاید منحصربهفرد داشت. او در عین این که یک انقلابی تمامعیار و ناب بود؛ اما هیچگاه خود را ذیل هیچ جریان و حزب سیاسی تعریف نکرد و خود را فدایی همه مردم ایران میدانست. او چهار دهه از عمر خود را در کوهها و بیابانها به دور از خانواده برای امنیت ایران و ایرانی گذراند. حاجقاسم به معنای واقعی کلمه یک «جان فدا» برای ایران بود. فداکاری او برای کشور و مردم ایران را مقایسه کنید با مدعیان دروغین وطنپرستی و ناسیونالیسم ایرانی که هنگام خطر، حتی در داخل کشور نمیمانند، چه برسد به این که در برابر تجاوزگران مقابله کنند.
ولایتمداری: سلیمانی با آن عظمت که حتی دشمنانش به بزرگی شخصیتی و مدیریتی و فرماندهی او اعتراف میکردند، خود را شاگرد مکتب ولایتفقیه میداند. او با شناخت کامل از اکثر علمای جهان اسلام، به این واقعیت پی برده بود که اولاً جایگاه ولایتفقیه و ثانیاً شخص امام خامنهای (مدظله) ناخدای بیبدیل کشتی جمهوری اسلامی در دریای پرتلاطم منطقه غرب آسیا است. ازاینرو، حاجقاسم شرط عاقبتبهخیری را در ولایتمداری و ولایتپذیری محض میداند.
پرچمدار وفاق: حاجقاسم نابغه بینظیر وفاق زایی و وحدت آفرینی بود. اوج این شاخص در ایجاد جبهه واحد و متحد از نیروهای متعدد و متکثر با گرایشهای سیاسی، مذهبی و گاه منافع متضاد، در جریان آزادسازی موصل بود. او اولویتها را خوب تشخیص میداد، و فروع و حواشی او را از متن و اصل غافل نمیکرد. شاخصهای رفتاری و فرماندهی او در وحدت آفرینی میتواند الگویی برای وفاق در داخل کشور باشد که این روزها بازارش داغ است.
توانایی بسیج مردمی: سردار سلیمانی به معنای واقعی کلمه به نقش و جایگاه مردم و جوانان باور داشت. او با تاسی از مکتب امام خمینی (ره)، رمز اصلی ایستادگی و مقاومت را در بسیج مردمی علیه استکبار و اشغالگران میدانست. هنر خاص او بسیج مردم بهویژه جوانان کشورهای مختلف و اتصال زنجیروار آنها به هم در مقابل دشمن شیطان بزرگ بود. کارگزاران نظام باید از این شاخصه برای تقویت همدلی بین مردم و افزایش سرمایه اجتماعی نظام بهره ببرند.
بههرحال، هنوز ابعاد ناشناخته بسیاری از شخصیت سردار سلیمانی باید گفته و نوشته شود. اگر دنبال الگویی شخصیتی برای جوانان هستیم، اگر یک تراز و معیار برای مدیران و کارگزاران میخواهیم، شهید سلیمانی بهترین شاخص است.