» قفقاز و بین الملل » تبیین نقش نیروهای بین‌المللی در شکل‌گیری کومله و حزب دموکرات کردستان(ایران)
قفقاز و بین الملل
«از جنبش قاضی محمّد تا وابستگی به بیگانه»

تبیین نقش نیروهای بین‌المللی در شکل‌گیری کومله و حزب دموکرات کردستان(ایران)

تیر ۲۱, ۱۴۰۲۸:۳۸ ق٫ظ 50

 لنین خودگردانی ملل را «جدایی سیاسی ملت­ها از بدنه‌­های ملی بیگانه و تشکیل یک دولت ملی مستقل» می­دانست. طرح او برای نسل جدید کردهای چپ­گرا جذاب­تر بود.

 به گزارش گروه بین‌الملل حرف رک؛ مسائل و مباحث سیاسی و تاریخی پیرامون «کردها» در غرب آسیا در خلال قرن اخیر به‌صورت کل و مشخصاً در چند سال گذشته از جایگاه ویژه­ای برخوردار بوده است.

 این جایگاه چه از حیث ژئوپلیتیک و چه از بعد فرهنگی و اجتماعی زمینه­ای برای مطالعات علمی و پژوهشی در حوزهٔ مطالعات امنیت ملّی از آن نظر که پیدایش احزاب سیاسی کُرد (کومله و دموکرات) در تاریخ سیاسی کردستان محوری­ترین اثرگذاری را در جامعه و فرهنگ کردستان داشته، فراهم آورده است.

 هم‌زمان با تشکیل دولت مدرن در ایران (اوایل قرن بیستم) که در پی ایجاد هویت ملی یکپارچه بود، تفاوت­های فرهنگی – زبانی اقوام در قالب انواع مختلف قوم­گرایی و گرایش­های استقلال‌طلبانهٔ قومی به‌صورت واکنشی در برابر سیاست­های همگون‌سازی دولت مرکزی بروز پیدا کرد.

 کردها از جمله اقوام ایرانی هستند که گرایش­های قوم­گرایانه و جنبش قومی در میان آن­ها خصلتی پایدار و فعال داشته است. تأسیس جمهوری خودمختار کردستان در مهاباد در سال 1324 به رهبری «قاضی محمّد»، درگیری احزاب سیاسی کردی با دولت مرکزی در جریان انقلاب اسلامی ایران از سال­های پایانی دههٔ 50 تا کنون و طرح مطالبات قومی از سوی مردم کرد در سال­های اخیر در قالب تجمعات و اعتراضات خیابانی در شهرهای مختلف غرب و شمال غربی کشور از جمله در کردستان و آذربایجان غربی از جمله نمودهای بارز ناسیونالیسم قومی در میان کردهای ایران به شمار می­آید.

 یکی از مهم­ترین نمودهای سیاسی – فرهنگی در تاریخ کردها، شکل­گیری احزاب سیاسی کردها یعنی کومله و دموکرات بود. اگر چه در میان گروه­های فعال در عرصهٔ سیاسی کردستان گروه­های مذهبی مانند جریان مکتب قرآن به رهبری احمد مفتی­زاده وجود دارند؛ اما در گفتار مردم کردستان ایران منظور از احزاب کرد همانا حزب کومله و دموکرات است که مانیفست سیاسی آن­ها حل مسئلهٔ کرد از طریق تقسیم قدرت سیاسی در ایران در قالب فدرالیسم هستند.

 با نگاه به رفتار سیاسی جامعهٔ کردی در ایران به نظر می­رسد تکیه­گاه فکری بخش قابل‌توجهی از مردم بخصوص در شهرهای مرزی غربی ایران، به‌شدت وابسته به این احزاب بوده و از نظر آن­ها احزاب کرد نقش مهمی در تاریخ کرد داشته­اند و اهمیت این مسئله در تلاش این احزاب برای سازمان­دهی مبارزهٔ مردم کرد جهت تحقق اهداف سیاسی­شان در طی نیم‌قرن گذشته بوده است.

 نویسنده در تلاش است با نگاهی به آنچه در مقدمه عنوان نموده، با واشکافی طراحی و پیدایش احزاب سیاسی کرد؛ یعنی کومله و دموکرات همچنین فرهنگ سیاسی مردم کرد در ایران، نقش این احزاب را در تحولات سیاسی و نیز اثرات فعالیت سیاسی و نظامی آن­ها را در روند تحقّق امنیت ملّی جمهوری اسلامی ایران آشکار سازد.

جغرافیای سیاسی کُرد و ناسیونالیسم کُردی

 مطالعات تاریخی و سیاسی کردستان از هم غیر قابل تفکیک­اند، زیرا بخش اعظم آنچه به‌عنوان تاریخ کردستان تابه‌حال نگاشته شده تا حد زیادی تحولات و رخدادهای سیاسی و از جمله فعالیت­های سیاسی کُردها و فراز و نشیب­های آن را دربرگرفته است.

 مردم کّرد در دامنه کوه­های آرارات و زاگرس زندگی می­کنند. کردها در دامنهٔ شرقی کوه­های مذکور با اقوام دیگر ایرانی مثل آذری­ها، لرها و بختیاری­ها و در دامنهٔ غربی این کوه­ها با عرب­ها و ترک­ها و در دامنه­های کوه­های آرارات با ارمنی­ها مجاورند.

 در حال حاضر مرزهای سیاسی، مناطق کردنشین را به چند قسمت تقسیم کرده؛ اما درگذشته آرایش جغرافیای سیاسی این مناطق بدین شکل نبوده است – اگرچه مناطق کردنشین اغلب اوقات بحرانی بوده است. تا قبل از جنگ چالدران، عواملی چون ویژگی­های کوهستانی؛ زندگی مبتنی بر نظام عشایری، واقع‌شدن کُردها در نزدیکی اقوام سامی (عرب­ها) و ترک‌تبار؛ دور بودن این مناطق از تمدن­های قدیم مثل بابلیان، پارسیان، رومیان و واقع‌شدن در محل تلاقی و تسویه‌حساب امپراتوری­های روم و ایران در این بحران­ها تأثیر داشته است؛ ولی پس از جنگ چالدران عواملی چون: تفاوت مذهبی امپراتوری صفویه و عثمانی و رقابت مذهبی بین آن­ها؛ سیاست دولت انگلیس در استفاده از نیروی عشایر کُردی برای تضعیف امپراتوری عثمانی، ظهور ناسیونالیسم در قلمرو امپراتوری عثمانی در پایان قرن ۱۹ و بالاخره سقوط این امپراتوری بر حساسیت مناطق کردنشین (خصوصاً با رشد ناسیونالیسم کُردی) افزودند.

 به تعبیر دیگر: زیستگاه کردها، بخشی از ایران‌زمین سابق است که بین چند کشور تقسیم شده و در شرایط فعلی محدودهٔ آن فقط در ایران کنونی نیست و تا جنوب شرقی ترکیه، شمال و شرق عراق، شمال غربی و غرب ایران، شرق و شمال سوریه و جنوب ارمنستان ادامه دارد و مردم آن اشتراکات مذهبی، زبانی، قومی و تاریخی با یکدیگر دارند.

 با درک این موضوع، در قرن بیستم، مطالعات تاریخی – سیاسی دربارهٔ کردها شتابی فزاینده گرفت که بیشتر آن­ها به‌نوعی به جامعهٔ کردی ایران نیز پرداخته­اند. بیشتر این آثار را نویسندگان غربی نوشته­اند که سپس به زبان فارس درآمده­اند و از آن جمله می­توان به آثار کینان، کوچرا، نیکیتین، مک­داوال و ایگلتون اشاره کرد. محور عمدهٔ این دست از آثار بررسی جنبش­های اسماعیل سیمیتکو (1929-1910م) و پس از آن، به‌ویژه تشکیل جمهوری مهاباد در سال 1946م است. این آثار هم به ابعاد سنتی و عشیره­ای جنبش­های کردستان پرداخته­اند و هم حمایت یا مداخلات نیروهای خارجی و از جمله حمایت شوروی از جمهوری کردستان را به تصویر کشیده­اند که خود بر دگردیسی تفکرات ناسیونالیستی و هویت طلبانه در کردستان ایران سایه افکنده بود.

 در یک جمع­بندی کلی از تاریخ شکل­گیری فعالیت­های سیاسی جامعهٔ کردی می­توان گفت: ظهور ناسیونالیسم کردی و مبارزهٔ سیاسی برای احقاق حقوق سیاسی کردها مانند: مطالبهٔ دولت مستقل کُردی یا خودمختاری سیاسی و اخیراً فدرالیسم، پدیده­هایی مربوط به تاریخ معاصر و مدرن کردستان است.

 پس از سقوط امپراتوری­های عثمانی و سلسلهٔ قاجار با رشد فزایندهٔ مجموعه­های نهادی دولت – ملّت و خیزش ناسیونالیسم ملّی در ترکیه، ایران و سایر کشورهای عربی (مانند عراق)، ناسیونالیسم کردی نیز به‌تدریج آغاز می­شود. در واقع شکل­گیری ناسیونالیسم کردی از طریق کردهای ترکیه و سپس عراق در جریان جنگ جهانی اوّل شروع می­شود و امواج این پدیده پس از جنگ جهانی دوّم به ایران نیز می­رسد. البته تفاوت قومی و فرهنگی کردها با ترک­ها و عرب­ها به‌مراتب متمایزتر از تفاوت آنها با سایر ایرانی­ها است.

 اوج‌گیری ناسیونالیسم کردی در ایران به سال­های 1320-1324 باز می­گردد. در این دورهٔ زمانی، ناسیونالیسم کردی به‌قصد تأسیس یک جمهوری خودمختار کردی، به مدت یک سال خود را نمایان کرد بعد از سقوط این جمهوری (۱۳۲۵)، ناسیونالیست­های کرد تا ۱۳۵۷ فعالیت چشمگیری نداشتند؛ اما با وقوع انقلاب اسلامی و سقوط حکومت پهلوی و تغییر اوضاع بین­المللی ناسیونالیست­های کردی زمینهٔ مساعدی برای فعالیت در مناطق اهل‌سنت نشین کردستان پیدا کردند.

تولّد کومله و حزب دموکرات کردستان

 شکل‌گیری جنبش مهاباد

 از شناخت زمینه­های شکل­گیری جمهوری مهاباد به این پرسش پرداخته می­شود که آیا تأسیس جمهوری مهاباد نتیجهٔ مداخلهٔ نیروهای شوروی و قدرت­های دیگر بود و یا ریشه در شرایط داخلی داشت و غیرقابل‌اجتناب بود؟ برای رسیدن به پاسخی درخور، شناخت کنشگر اصلی جنبش، پایگاه شکل­گیری جنبش یعنی شهر مهاباد، نقش حزب کومله و دموکرات و دولت خودمختار آذربایجان و تحریکات شوروی­ها در بروز جنبش ضروری است.

 قاضی محمّد و شهر مهاباد

 قاضی محمّد (1279-1326ش) که منصب شیوخی‌ات و قضاوت را با هم داشت، در میان مردم کُرد از احترام والایی برخوردار بود. به نوشتهٔ کوچرا قاضی علی، پدر قاضی محمّد به دانشمندی شهره بود و برادرش سیف القضات در مهاباد در سال ۱۲۹۹ش/ ۱۹۳۰م سازمانی ناسیونالیستی به نام «جنبش محمّد» تأسیس کرد. اعضای خانواده قاضی محمّد درس‌خوانده، مذهبی و ملّی­گرا و از مالکان بزرگ در ناحیه بوکان بودند.

 مهاباد در زمان قاضی محمّد از لحاظ ساختار شهری حدود ۱۵ هزار جمعیّت داشت که به گفته ایگلتون جونیر، پنجاه خانوار یهودی، گروه­هایی از ترکان آذری و برخی از فرستادگان آمریکایی در آن شهر زندگی می­کردند. اقشار جامعه به رده­های اوّل (اشراف)، دوّم (تجار) و سوّم (کارگران و دست‌فروشان) تقسیم می­شد. در این شهر چند عامل باعث قدرت و نفوذ بود. ثروت، اسم‌ورسم خانوادگی، داشتن رابطهٔ وسیع قومی و خویشی، انجام خدمات اجتماعی که از این لحاظ کمتر خانواده­ای با خانواده قاضی برابری می­کرد.

 دوران مداخلات خارجی و اشغال مهاباد، فقدان نیروی مرکزی و دولتی در شهر، نظم و امنیت، فرار ثروتمندان از شهر و تنها ماندن مردم عادی، تهدید شهر توسط قوای عشایر از یک سو و برخورداری خانواده قاضی محمّد از نفوذ و احترام فوق­العاده در بین اهالی و نیز شخصیت برجسته قاضی محمّد در این ایام و ابراز محبت و احساس مسئولیت در برابر فشارهای متعدد از سوی دیگر قاضی محمّد را وادار کرد تا بر کّردها رهبری و حکومت کند.

تشکیل حزب کومله

 در روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۱ سپتامبر ۱۹۴۲، یک گروه ۱۵ نفره از خانواده­های درجه دوم مهاباد که جوان­ترین آن­ها نوزده سال و مسن­ترینشان ۵۰ سال داشت در باغ حاجی داود در کنار رودخانه شهر با وجود یک سروان کُرد عراقی به نام میر حاج که گروه سیاسی هیوا (امید) عراق را به وجود آورده بود، جمع شدند و جمعیت «کومله ژیانی کُرد» komala) (zhiani Kurdistan را تشکیل دادند. کومله به معنای توده، حزب یا کمیته و ژیان به معنای زندگی و زیستن و «کومله ژیانی کُرد» یعنی کمیته یا جمعیت تجدید حیات کُرد است و به‌اختصار «ک. ژ. ک» خوانده می­شود.

 به عقیده کوچرا نقش کُردان ملی­گرای عراق در ایجاد کومله از اسرار تاریخ جنبش کُرد است. کُردهای ایران آن را رد می‌کنند؛ اما این حرکت ابتدا توسط «محمود جودت» از سلیمانیه آغاز و بعد با نقش­آفرینی سروان میر حاج ادامه یافت. بین هیوا و کومله تماس­های زیادی بود و اعضای هر کدام در کرکوک و مهاباد رفت‌وآمد می­کردند. این حزب که هدفش دادن آگاهی به مردم کُرد و نجات آنان بود پس از شش ماه تعداد آن به صد نفر رسید و در سایر کشورها نیز بسط یافت و در شهرهای موصل، کرکوک، اربیل، سلیمانیه، رواندوز و شقلاوای کردستان عراق تأسیس شد.

 زمانی که قاضی محمد به حزب کومله – ژکاف پیوست دو سال می­گذشت. در اکتبر ۱۹۴۴ برابر با ۱۳۲۳ از قاضی دعوت شد به حزب بپیوندد و قاضی بی­درنگ پذیرفت. علّت دعوت‌نکردن از قاضی تا آن زمان به‌خاطر این بود که حزب می­ترسید قاضی بانفوذ خود قدرت را قبضه کند و این ترس بعدها عملی شد. پس از ارتباط شوروی­ها با حزب، آن­ها برای تحریک کردها و مشاهده شکوه و جلال حکومت شوروی از رهبران کُرد دعوت کردند که به باکو بروند در این سفر که قاضی هم شرکت داشت روس‌ها مسئله کُرد را به‌صورت کلی و به قول کوچرا با این جریان «به طور محتاطانه» برخورد کردند و از بیان استقلال اکراد به‌صورت علنی اجتناب ورزیدند. در سپتامبر ۱۹۴۵ هیئت نمایندگی کُردها برای بار دوم وارد باکو شد. «جعفر باقراف» نخست‌وزیر آذربایجان در این سفر به کُردها قول همکاری و مساعدت مالی و نظامی داد، خطوط کلی سیاست شوروی­ها در مورد ملیّت­ها را اعلام کرد و در راستای تحقق آرزوهای کِردها برای استقلال گفت:

 «مردم باتوجه‌به فرهنگ و زبان­های مختلف باید حکومت­های جدا داشته باشند. ایران شامل چهار ملیّت فارسی، گیلکی، تُرک و کرد با زبان جداگانه است. هرکدام بایستی عملاً از خودمختاری برخوردار باشند. اول‌ازهمه در آذربایجان یک دولت مستقل امری مطلوب خواهد بود، کُردها شتابی به خرج ندهند. در این فاصله آرمان کردستان باید در داخل آذربایجان خودمختاری اقدام کند».

 در پایان باقراف عنوان کرد جنبش کُرد در قالب حزب کومله تحقق پیدا نخواهد کرد و این جنبش در زیر پرچم حزب دموکرات پیشرفت خواهد نمود. نتایج مهم سفر دوّم باکو ازاین‌قرار بود حمایت از خودمختاری کُردها، قول مساعدت مالی و نظامی، ارسال چاپخانه، تغییر حزب کومله به دمکرات و مسلح ساختن اکراد. پس از این سفرها شموف کنسول روس در ارومیه دفتر مرکز روابط فرهنگی را در مهاباد تأسیس و جمعیت ژکاف که تشکیلات مخفی داشت در نوامبر ۱۹۴۵(بهمن ۱۳۲۴) به دعوت قاضی در این محل اجتماع و طبق پیشنهاد باقراف نام جمعیت به دمکرات تغییر کرد. در پی آن انجمن روابط فرهنگی شوروی و کُردها در مهاباد تأسیس شد و جوانان کرد برای فراگرفتن حرفه‌ها و مهارت­های فنی روانهٔ دانشگاه­ها شدند.

 اینکه چرا حزب کومله تغییر نام پیدا کرد برمی­گردد به سیاست شوروی و سخن باقراف که کومله را حزبی می­دانست که آغازش از عراق و با حمایت بریتانیا تأسیس شده بود؛ بنابراین انحلال آن را صادر کرد. امّا چه علتی سبب شد که قاضی محمد با نفوذی که داشت متوجه شوروی گردد؟ و اینکه آیا قاضی فکر نمی­کرد که روزی شوروی سیاست ضد کُردها را در پیش بگیرد؟ باید گفت که قاضی از همان آغاز وابستگی جنبش ملی کرد را به اتکای شوروی حس می­کرد. او احساس می‌کرد که حکومت مهاباد تنها با اتکا به دولت نیرومند می­تواند در برابر مرکز و یا کشورهای هم‌جوار مقاومت کند. این دولت نیرومند در آن زمان شوروی بود که ترس قاضی از رنجاندن روس­ها او را نا گریز به موافقت با روس­ها کرد. اما در پاسخ به پرسش دوّم، قاضی این فکر را کرده بود اما می­گفت درهرحال شوروی­ها پیروزی نهایی مردم کُرد را ضمانت کرده­اند، به عبارتی قاضی بیش از اندازه به قول و قرار روس­ها دل‌خوش کرده بود.

 در یک جمع­بندی کلی باید اذعان نمود که وقوع تحولات جهانی، استراتژی قدرت­ها در خاورمیانه در رقابت و توسعه‌طلبی آنان، موقعیّت حساس جغرافیایی ایران، عدم بهره­گیری از فرصت­ها و نداشتن سیاست مناسب و کارآمد در برخورد با فرصت­طلبی قوای بیگانه، بهانه­های لازم را برای مداخله و تصرف خاک کشور به دست آنان داد که به دنبال ضعف دولت مرکزی و ازهم‌گسیختگی جامعه، ناآرامی و ازهم‌پاشیدگی کشور را در پی داشت که منجر به این ظهور جنبش مهاباد شد.

 با اینکه جهت­گیری ناسیونالیستی محیط گفتمان سیاسی بین­المللی در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در رشد گرایش­های قومی در کردها تأثیر بسیار داشت، بعد استراتژیک سیاست بین­المللی یعنی دخالت مستقیم نیروهای خارجی در مسئلهٔ کردها بود که منجر به شکل­گیری حرکت­های قومی در میان آن­ها شد. در واقع مسئلهٔ کردها بیش از سایر حرکت­های قومی در خاورمیانه، رنگ بین­المللی به خود گرفت.

 نقش عوامل خارجی در طرح و تشویق هویت قومی کرد و تشکیل گروه­های سیاسی کرد و کمک به آن­ها را بدون مطالعهٔ نقش اتحاد شوروی در ایجاد دولت خودمختار کرد در مهاباد در سال­های 25-1324 نمی­توان به‌خوبی درک کرد. اکثریت کردها از این حادثه به‌عنوان مهم­ترین جلوهٔ آمال سیاسی خود تا به امروز یاد می­کنند. در واقع باید گفت که تجربهٔ دولت خودمختار کرد بر مسئلهٔ کردها از سال 1946/1325 به بعد تأثیر بسیار گذاشت. مطالعهٔ حوادثی که منجر به شکل­گیری و سقوط این جمهوری شد نشان می­دهد که نیروهای بین‌المللی در ظهور قوم­گرایی در کردستان ایران نقش مهمی ایفا کرده­اند.

تحلیل محیط گفتمان سیاسی بین­المللی و تشویق قوم­گرایی

 کردها نیز چون سایر گروه­های خاورمیانه­ای تحت‌تأثیر اندیشهٔ «ناسیونالیسم سرزمینی» قرار گرفتند، اندیشه­ای که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به جهان اسلام راه یافت. این اندیشهٔ جدید عنصر اساسی محیط گفتمان سیاسی بین­المللی در قرن نوزدهم است. با تضعیف هویت­های مذهبی جهان­شمول، به‌ویژه در امپراتوری عثمانی، مفهوم اروپایی هویت ملی متکی بر نژاد و زبان برای نخبگان تحصیل‌کردهٔ جدید جاذبهٔ بسیار پیدا کرد. ترک­های جوان نمونهٔ این گروه از نخبگان بودند که هویت اسلامی را کنار گذاشته و اندیشهٔ پان­ترکیسم را جانشین آن کردند.

 بر همین اساس نیز باید گفت که اولین نخبگان سیاسی کرد عمدتاً رهبران مذهبی بودند تا ناسیونالیست­های غیرمذهبی. اغلب قیام­های کردها بین سال­های 1259ش/1880م و 1309ش/1930م در امپراتوری عثمانی و ترکیه جدید را نخبگان مذهبی کرد؛ مانند شیوخ طریقت رهبری می­کردند.

 گسترش ناسیونالیسم لیبرال و غیرمذهبی(سکولار) در میان عرب­ها، ارمنی­ها و ترک­های امپراتوری عثمانی در اوایل قرن بیستم بر نخبگان کرد نیز تأثیر گذاشت. نفوذ اندیشهٔ ناسیونالیسم غیرمذهبی اروپایی بر نخبگان کرد به طور عام و تأثیر ایدئولوژی­های پان‌عربیسم و پان­ترکیسم به طور خاص، سیاسی‌شدن علایق زبانی را به ارمغان آورد.

 گرچه ناسیونالیسم سرزمینی غیرمذهبی نیز عامل ظهور ایدئولوژی­های پان­عربیسم و پان­ترکیسم شد، اما محیط گفتمان سیاسی بین­المللی اوایل قرن بیستم اندیشه­های جدیدی را در زمینهٔ ناسیونالیسم قومی و خودگردانی در خاورمیانه مطرح کرد. دو مکتب فکری در این مورد وجود داشت که یکی از سیاست­های ویلسون رئیس‌جمهور امریکا و دیگری از اندیشه­های لنین و سپس استالین سرچشمه می­گرفت. هدف اصلی هر دو اندیشه، طرح خودگردانی گروه­های مختلف زبانی، مذهبی و نژادی در منطقه بود.

 بسیاری از نخبگان سیاسی کرد امپراتوری عثمانی سابق، پس از جنگ جهانی اول امیدوار بودند که این اندیشه‌­های جدید بتواند حقوق ملی کردهای عثمانی سابق را تضمین کند و کردها با کمک دو قدرت بزرگ جهانی در حال ظهور یک دولت مستقل ایجاد کنند. نخبگان ایلی و مذهبی کرد در سال­های دههٔ 1920 میلادی از «چهارده اصل ویلسون» آگاهی یافتند و ازآنجا که بر اساس این طرح و طرح­‌های انگلستان برای منطقه، تأسیس یک دولت کرد را میسر می­دیدند، بسیاری از آن­ها ناگهان به رهبران ناسیونالیست تبدیل شدند و قیام کردند.

 اندیشهٔ مارکسیست – لنینیستی و استالینی خودگردانی و ملیّت به اندازهٔ طرح خودگردانی ویلسون در میان کردها نفوذ نداشت. اما نخبگان سیاسی و فکری در دههٔ 1940 میلادی و پس از آن مجذوب نظریهٔ خودگردانی مارکسیستی شدند، زیرا که نتوانسته بودند از طریق پیمان سور و جلب حمایت تدوین­کنندگان این پیمان، یعنی غرب، آمال خود را تحقّق بخشند. اندیشهٔ مارکسیستی به‌ویژه برای آن گروه از فعالان چپ­گرای کرد که الگوی فدرالیسم شوروی را الگویی ایدئال برای کردستان آینده می­دانستند، بسیار الهام­بخش بود.

 لنین خودگردانی ملل را «جدایی سیاسی ملت­ها از بدنه‌­های ملی بیگانه و تشکیل یک دولت ملی مستقل» می­دانست. طرح او برای نسل جدید کردهای چپ­گرا جذاب­تر بود. عبدالرحمن قاسملو دبیرکل اسبق حزب دموکرات کردستان ایران متعلق به این نسل بود که به‌شدت تحت‌تأثیر رهیافت لنینی خودگردانی قرار داشت. او پس از بحث مفصل دربارهٔ موضع مارکسیسم در قبال ملیت­ها در کتاب خود، نتیجه می­گیرد که «مارکسیست­ها، هم در نظریه و هم در عمل حقوق ملّت کُرد را برای خودگردانی و ایجاد دولت مستقل به رسمیّت می­شناسد.»

 در پس پردهٔ این موضوع نکتهٔ اصلی این گرایش را باید در جایی شناخت، نخبگان جدید تحصیل‌کردهٔ کُرد، نظیر قاسملو، مدت زمانی را در اتحاد جماهیر شوروی گذرانده و تحت‌تأثیر مفهوم مارکسیستی ملیت قرار گرفته بودند. برخی از آنان جزو اولین گروه­های جوانان کرد بودند که به‌عنوان بورسیهٔ شوروی از سوی مقامات دولت خودمختار کرد برای تحصیل به شوروی اعزام شده بودند. با سقوط جمهوری و پس از عقب­نشینی ارتش سرخ آذربایجان و کردستان، تعدادی از این جوانان به ایران بازگشتند و تعدادی نیز در شوروی ماندند. برخی از کسانی که بعدها به ایران مراجعت کردند، در سازماندهی مجدد حزب دموکرات در سال­های آخر دههٔ 1950/1330 و اوایل 1960/1340 نقش فعال داشتند.

 دوتکه شدن مناطق کردنشین پس از جنگ چالدران و پنج تکه‌شدن این مناطق پس از سقوط امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول یا به عبارات دیگر موقعیت ژئوپلیتیک مناطق کردنشین، عدم حمایت ابرقدرت­ها(خصوصاً انگلیس) از تشکیل دولت مستقل کردی پس از جنگ جهانی اول و حمایت از تقسیم‌شدن مناطق کردنشین دولت عثمانی به کردستان عراق و کردستان ترکیه. حمایت کشورهای قدرتمند جهان، از دولت­های ایران، عراق، ترکیه در مقابل خواست خودمختاری کردها و حمایت فرصت‌طلبانهٔ آن­ها از تداوم بحران کردستان هنگامی که هر یک از این سه کشور در جهت منافع دولت­های قدرتمند عمل نمی­کنند؛ لذا این ابعاد خارجی و بین­المللی دائم کردستان را ملتهب نگه می­دارد.

 پیروزی انقلاب اسلامی ایران، منافع و مصالح ابرقدرت­ها را به خطر انداخت و هریک با همهٔ قدرت خود در صدد دشمنی با انقلاب و جلوگیری از انتشار آن برآمدند و در این راه همهٔ دست­نشاندگان داخلی خود را به معرکه کشاندند. هنگام بررسی توطئه ­ها و آتش­افروزی ­ها در نقاط مختلف کشور، به این حقیقت می­رسیم که اغلب آن­ها به تحریک خارجی است و بین رویدادهای گوناگون کشور و مشکلات فراوانی که همه‌روزه سد راه انقلاب اسلامی می­شوند یک رابطهٔ ارگانیک وجود دارد و سرنخ­ها به خارج متصل می­شود، قدرت­های خارجی، عده‌­ای را فهمیده یا نفهمیده تحریک می­کنند و کشور را به آتش می‌کشند.

 انتهای خبر/

 

محمود نورانی؛ کاندیدای دکتری جغرافیای سیاسی دانشگاه تربیت­ مدرس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×