خانه و خانهسازی در فرهنگ اسلامی
علوم و فنونی مانند عمران و معماری در صدد مهندسی و ساخت مقاومترین و زیباترین خانهها برای مردم هستند و در این عرصه نیز گامهای بزرگی برداشتهاند؛ ساختن برجهای بلند، آسمانخراشها، آپارتمانها یا خانهسازی در اعماق زمین و دریاها تا استفاده از کانکس با طراحیهای جذاب و شگفتانگیز از کارهای بدیعی است که مفهوم خانه را به چالش کشیده و گونههای جدیدی را از آن ارائه میدهد، لکن آن چه جای تامل دارد آن است که سبک زندگی انسانها در پس این نوآوریها، تحتتأثیر قرار گرفته است و به عبارتی بهجای آن که خانه پاسخگوی نیازهای برآمده از معنا و مفهوم زندگی باشد، این زندگی است که متأثر از شرایط خانه گشته است.
برای درک و تصدیق این ارتباط عمیق، فقط کافی است از پنجره اتاقتان به بیرون نگاه کنید، اگر چشمانداز شما خانههای آپارتمانی در متراژهای کم با تراکم جمعیتی بالاست، به طور طبیعی سبک زندگی و مسائلی که با آنها مواجه هستید با کسی که چشمانداز او خانهای ویلایی با چشماندازی باز و وسیع است متفاوت خواهد بود و این تفاوت را باید نتیجه جبری فرهنگ برخاسته از شرایط خانههایی دانست که انسانها در آن زندگی میکنند.
ازاینرو میتوان خانه را جزء ارکان تولید فرهنگ و مؤثرترین عنصر در تعیین سبک زندگی ساکنان آن دانست.
چنان که از منظر دیگر خانه ارتباط مستقیمی با جهانبینی انسان دارد و متأثر از آن است، تاجایی که در نتیجه نگاه لیبرال سرمایهداری زندگی آپارتمانی متولد میشود و مفهوم خانه را تا حد یک جای خواب تقلیل میدهد؛ ولی در رویکرد توحیدی، خانه بهعنوان محوری برای شکلگیری تمدن الهی قرار میگیرد، چنان که آدم (ع) موظف به ساخت بنای کعبه شده و اولین تمدن بشری با محوریت تعالیم الهی حول این خانه شکل میگیرد مطلبی که قرآن کریم به آن اشاره کرده میفرماید:
إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَککّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِینَ
نخستین خانهای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است.
ِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ [1]
نخستین خانهای که برای مردم (نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت و مایه هدایت جهانیان است.
از این رو خانه یکی از عناصر اصلی تاثیرگذار و هم تاثیرپذیر از فرهنگ و بینش است، لکن از آن جا که فرهنگ در کمال خود و هدف غاییای که دارد به تمدن میرسد، باید خانه را از مولفههای تمدن ساز دانست، همانطوری که امام خمینی (ره) در فرازی از پیام تاریخی خود مبنی بر افتتاح حساب 100، با عبارات زیر به نقش تمدنسازی خانه اشاره کرده میفرمایند:
اینک به مرحلۀ حساسی از دوران انقلاب اسلامی خود رسیدهایم. دوران سازندگی، دورانی که باید از ثمرات انقلابمان مردم محروم و ستمدیدۀ ایران بهرهمند شوند؛ دورانی که باید شکوه نظام عدل اسلامی را لمس کنید؛ دورانی که همه باید دست به دست هم بدهیم تا ریشۀ فقر و استضعاف را برکنیم. شما مردم شریف ایران در جریان مبارزه با استعمار و استثمار پیروزی بزرگی به دست آوردید و توانستید با اتکال به خدای متعال و وحدت کلمه و مشارکت همۀ قشرها بر طاغوت زمان غلبه کنید و پشت ابرقدرتها را بلرزانید. اکنون نیز با خودیاری و همکاری برای مبارزه علیه فقر و محرومیت بسیج شوید و با تأیید الهی به نجات مردم مستضعف کمر همت ببندید.
در رژیم منفور پهلوی مسئلۀ مسکن یکی از مصیبت بارترین مشکلات اجتماعی مردم ما بود. بسیاری از مردم در اسارت تهیۀ یک قطعه زمین و داشتن یک لانه بودند، و چه بسا تمام عمرشان را زیر بار بانکها و سودجویان و غارتگران به سر می بردند تا بتوانند پناهگاهی را برای خود و فرزندانشان دست و پا کنند. قشر عظیمی از مستضعفان جامعه هم بکلی از داشتن خانه محروم بودند و در زوایای بیغولهها و اتاقکهای تنگ و تاریک و خرابهها به سر میبردند؛ و چه بسا قسمت مهمی از درآمد ناچیزشان را بایستی برای اجارۀ آن بپردازند و این میراث شوم برای ملت ما باقی مانده و اکنون جامعۀ ما با چنین مصیبتی دست به گریبان است. نظام اسلام چنین ظلم و تبعیضی را تحمل نخواهد کرد و این از حداقل [حقوق] هر فرد است که باید مسکن داشته باشد.
ایشان در این پیام با اشاره به دوگانه نظام عدل اسلامی و نظام ظلم طاغوتی، مساله مسکن را به یکی از وجوه تمایز این دو شیوه حکومت معرفی میکند و میفرمایند که یکی از راههای تثبیت انقلاب اسلامی و رساندن آن به قله تمدنیاش حل مشکل مسکن است.
مبانی استقلال فرهنگی
چنان که گفته شد کمال هر فرهنگی، در رسیدن به تمدن است و رسیدن به تمدن را باید علت غایی هر حرکت فرهنگی دانست.
با توجه به چنین نسبتی در مقایسه تمدن (الحضارة) و فرهنگ (الثقافة) گفته میشود که تمدن امری بسیط الحقیقة است که از اتحاد و اجتماع رویکردها و حرکتهای فرهنگی شکل میگیرد و حاکم بر تمام آنهاست، بر این اساس با فرهنگ وارداتی و وابسته نمیتوان به دنبال تشکیل تمدن مستقل بود و لاجرم باید گفت که مسیر رسیدن به تمدن مستقل، داشتن اصول و مبانی فرهنگی مستقل است، امری که امروزه توسط مدعیان جهانی شدن، خدشهدار شده و با هجمه به فرهنگها و تمدنهای رقیب، در صدد استیلای فرهنگی و تمدنی بر جهانیان هستند.
مبانی استقلال فرهنگی را در قرآن کریم می توان در مضمون آیاتی مانند:
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ الْمُنافِقينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيما
اى پيامبر! از خداوند پروا كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند دانا و حكيم است.
و آیه
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تُطيعُوا الَّذينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرين
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر از كافران پيروى كنيد، شما را به آيين پيشين برمىگردانند، پس زيانديده بازمىگرديد.
یافت که پیامبر(ص) و پیروانش را از پیروی کردن از کافران نهی میکند.
علاوه بر آیات یاد شده، در ممنوعیت پیروی از فرهنگ بیگانه، در مجموعه آثار روایی با نکاتی مواجه میشویم که تبعیت از غیر مسلمانان را در امور مختلف منع میکنند، چنان که از امیرالمومنین ع نقل شده است که فرمودند:
مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ عُدَّ مِنْهُمْ.
هر كه خود را به قومى شبیه سازد، از جمله آنان باشد.
و در روایتی از امام صادق (ع) با اشاره مصداقی به پرهیز از فرهنگ بیگانه فرمودهاند:
اكْنُسُوا أَفْنِيَتَكُمْ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْيَهُودِ
حیاط منازل خود را جارو کنید و مانند یهود نباشید.
در ماجرایی که احمد بن حنبل آن را در مسند خود از جابر بن عبد اللَه روایت كرده است درباره چرایی این ممنوعیت آمده است:
عُمَر بن خَطَّاب كتابى را كه از بعضى اهل كتاب به دستش رسیده بود به نزد پیغمبر آورد و آن را بر پیغمبر قرائت كرد. پیامبر به غضب آمد و گفت: «اى پسر خطّاب! آیا شما خودتان را در این حفره مطالب كتاب سقوط مىدهید؟! سوگند به آن كس كه جان من در دست اوست اگر موسى زنده بود چارهاى غیر از متابعت مرا نداشت.»
در این روایت با توجه به آن چه که در قرآن کریم در خصوص تحریف کتابهای اهل کتاب به دست پیروان آنها گفته شده است، روشن میشود که آموزههای کتاب مقدس صلاحیت مقابله با تعالیم قرآن کریم و پیامبر اکرم (ص) را ندارند، علاوه بر آن اینکه پیامبر اکرم (ص) به فرض عدم تحریف کتابهای ادیان گذشته، با توجه به خاتمیت خود و کمال دین اسلام میفرمایند: اگر موسى زنده بود چارهاى غیر از متابعت مرا نداشت.
بنابراین این روایت گویای آن است که مسلمانان با پیروی از تعالیم قرآن کریم و اهل بیت (ع) موظف به حفظ استقلال فکری و فرهنگی خود به منظور رسیدن به تمدنی مستقل هستند که آنها را از قید و بندهای تمدنهای بیگانه میرهاند و زمینه شکوه تمدنی اسلام را فراهم میسازد.
خانه و فرهنگ
با توجه به رویکرد تمدنی یاد شده، در تعالیم دین مبین اسلام در حوزه مسکن نیز مانند سایر حوزههای فرهنگی، از تقلید از دشمنان خدا، نهی شده است ،از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
خداوند به يكى از پيامبران وحى فرمود كه به مردم خود بگو : لباس دشمنان مرا نپوشيد و خوراك دشمنان مرا نخوريد خود را به شكل و شمايل دشمنان من در نياوريد؛ كه در اين صورت، شما نيز همچون آنها، دشمن من خواهيد بود.
و در روایت دیگر در خصوص نهی از تقلید در خانه سازی چنین فرمودهاند:
وَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِيٍّ أَنْ قُلْ لِقَوْمِكَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِي وَ لَا تَشْرَبُوا مَشَارِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَرْكَبُوا مَرَاكِبَ أَعْدَائِي وَ لَا تَلْبَسُوا مَلَابِسَ أَعْدَائِي وَ لَا تَسْكُنُوا مَسَاكِنَ أَعْدَائِي فَتَكُونُوا أَعْدَائِي كَمَا كَانَ أُولَئِكَ أَعْدَائِي.
خداوند به يكى از پيامبران وحى فرمود كه به مردم خود بگو : خوراک دشمنان من را نخورید و نوشیدنیهای دشمنان مرا نشونید، و مرکبهای دشمنان مرا سوار نشوید، و لباس دشمنان مرا نپوشید، و در خانههای دشمنان من ساکن نشوید كه در اين صورت، شما نيز همچون آنها، دشمن من خواهيد بود.
البته پر واضح است که مراد از پرهیز از تشبه به کفار آن نیست که اگر کفار در خانه محکم زندگی میکنند، مسلمانان در خانه سست زندگی کنند، بلکه مراد پایبندی به تعالیم توحیدی اسلام و تلاش برای اجرای و پیاده سازی تعالیم اسلام در امور مختلف زندگی از جمله طراحی و ساخت مسکن است.
ادامه دارد…
سعید بهادری