» تازه های خبر » وصیت‌نامه «شهید کاظم حجازی‌فر»
تازه های خبر - فرهنگی

وصیت‌نامه «شهید کاظم حجازی‌فر»

آبان ۲۴, ۱۴۰۳۰:۰۴ ق٫ظ 20

«شهید کاظم حجازی‌فر» در وصیت‌نامه خود نوشت: تنها محبوبم، معبود يكتاى جهان است كه در خلوت دل در برابر عظمتش نماز مى‌گذارم. نمازى كه مهر آن از خاك جبهه است و بوى خون برادران شهيد و جانبازان گران‌قدرمان از آن به مشام مي‌رسد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «حرف رک» فرمانده شهید «كاظم حجازى‌‏فر»، سال 1338 متولد شد. با نبوغ، هوش بسیاری که داشت، رتبه ممتاز کسب می‌کرد و همزمان براى كمك به بهبود وضع مالى خانواده به پدرش در كارگاه جوشكارى كمك مى‌‏كرد.  با تلاش دركنكور سراسرى سال 1356  در رشته فلسفه وارد دانشگاه آذرآبادگان تبريز شد. او ناآرام و پرشور در بحبوحه اوجگيرى انقلاب در سراسر كشور، به كمك و همراهى برادرش محمدرضا بطور شبانه نوار و تمثال امام خمينى قدس سره و شب نامه‏‌ها و اعلاميه‏‌هاى ديگر مراجع را در سطح شهر پخش مى‏‌كرد.

با آغاز جنگ تحمیلی، در سال 1359 از سوى سپاه پاسداران خوى به عنوان بسيجى به پيرانشهر اعزام شد. بعد از مدتی جانشين عبدالرحمن آصفى شد و در آخر بار، سمت فرماندهى گردان حضرت على اكبر عليه‌السلام را پذیرفت. سپس به وزارت خارجه رفت و موافقت خود را مشروط به اجازه حضور در جبهه – در مواقع ضرورى – اعلام كرد. كاظم حجازى‏فر، فرمانده گردان حضرت على‏اكبر عليه السلام از لشكر 31 عاشورا در غروب اولين روز كربلاى 5 در شلمچه مجروح و به هنگام اذان صبح روز چهاردهم اسفند 65 به شهادت رسيد.

‏بسم ا… الرحمن الرحيم
«و مالكم لا تقاتلون فى سبيل ا… و المستضعفين …»
بر بلنداى انديشه و رو به قبله نشسته ام. تنها محبوبم، معبود يكتاى جهان است كه در خلوت دل در برابر عظمتش نماز مى گذارم. نمازى كه مهر آن از خاك جبهه است و بوى خون برادران شهيد و جانبازان گرانقدرمان از آن به مشام مي رسد. شايد اين حكم در ذهنت خطور كند كه خون نجس است، اما اين خونيست كه خود مطهر است و جامعه ناپاك مستكبرين كوردل را از صحنه روزگار مى شويد و سرخى ديگرى بر آفتاب ظفرمند پيروزى كه در آسمان رهايى انسانها درخشيدن گرفته، جلايى ديگر مى بخشد.
برادرم محمدرضا سلام عرض مي كنم. اميدوارم خداوند ترا و هر بنده مخلص ديگرش را براى خود خالصتر بگرداند. برادرم از اينكه تنهايت مى گذارم عذر مي خواهم. شما قبلا نيز تنها بودى و خدا را در همه حال همراه خود و ناظر بر خود مى دانى. برادرم! محمدرضا، تاريخ همچون سيل بنيان كن، همه ورقه هاى زندگى را درهم مى پيچد و در خود غرق مى كند. اين آيندگان هستند كه شايد از اعماق اقيانوس تاريخى كه به بلنداى عزت همه انسانها و موجودات در خود خاطره ها و لحظاتی دیدنی را ثبت نموده اند، اعماق آن را بشکافند و گذشت و ايثارگریهای رزمندگان مخلص اسلام را از بطن آن بيرون بكشند و در كم و كيف آن به قضاوت بنشينند. اما چيزى كه در اين ميان، عايد تاريخ سازان خواهد بود، شايد كه رحمت آورند و و همين رحمت مورد قبول حق تعالى باشد، اما همه مسؤول اعمال خويشتنيم. همه در برابر محكمه عدل الهى مسؤوليم و بايد جوابگوى اعمال نيك و بد خود باشيم. برادر گر چه برای خداوند بنده اى صالح نبودم، اما براى بندگانش تا آنجا که در توانم بود، سراسر محبت کردم و ناراحتى و درددل آنها را، درد و رنج و محنت خود دانستم.
امروز متوجه اين نكته شده ام و تصميم دارم كه به قول سردار رشيد اسلام شهيد چمران كوله بارم را بربندم و در خلوت تنهايى در ديار غربت تنها بميرم و اگر ماندم، زندگيم را سراسرفدا كنم. چند آرزو دارم:
 اول اينكه شهيد بشوم، اما در راه بصره كه على(ع) فرموده است: «مردانى از امت من از ايران برخاسته و سرازير نجف و كربلا خواهند شد و در اين حركت عده زيادى از محبان من به درجه رفيع شهادت نايل مي آيند».
دوم اينكه تنها بميرم تا از آتش رزق و ريا به دور باشم و
سوم اينكه در آخر عمر خداوند برايم فشار و رنج و عذاب دهد تا تمام گناهانم چون يخ ذوب شوند.
والسلام على عبادا… الصالحين
كاظم حجازى فر
منبع: پرونده فرهنگی بنیاد شهید آذربایجان غربی
 انتهای خبر/

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×