وصیتنامه «شهید یوسف الیاسی»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «حرف رک»، «شهید یوسف الیاسی» سیزدهم اسفند ۱۳۴۲، در یک خانواده مذهبی شهرستان سلماس به دنیا آمد. پس از طی دوران کودکی قدم به عرصه پاک مدرسه گذاشت و تا مقطع اول متوسطه به تحصیلات خود ادامه داد. بعد از آن مایل بود که به عضویت بسیج انقلاب اسلامی درآید، ولی خانوادهاش برای او اجازه این کار را ندادند و وی برای چندین سال درسومشق را رها کرده و پس از آن به طور داوطلب دفترچه آماده به خدمت دریافت کرده و به خدمت مقدس زیر پرچم رفت .
به طور داوطلب عضو بسیج شده و به جبهه رفت. در راه انقلاب و پیروزی نهضت امام خمینی فعالیتهای بیشتری از خود در این راهنشان داد و همیشه مردم را برای ادامه راه امام و راه شهدا تشویق میکرد از مردم میخواست که به جبههها اعزام شده و اسلحههای ایثارگران شهید شده را به دست بگیرند.
از خصوصیات بارزش میتوان گفت که وی فردی شوخطبع و مهربان و زندهدل بود و نسبت به همه افراد خانواده مهر میورزیدند و تا آنجا که میتوانست مدافع مظلومان و محرومان بود. سعی میکرد که به تکتک گفتههای امام جامه عمل بپوشاند و خلاصه کلام اینکه او بهقدری تهذیب نفس کرده بود که همرزمانش او را در جبهه بهعنوان پیشنماز خود قرار داده بودند و قرآن خواندن را از او میآموختند .
مادرش در هنگام اعزام یوسف به جبهه میگوید:
در هنگام اعزام یوسف به جبهه به من گفت: مادر تو به همراه من به مسجد جامع شهر نیا، چون که تو با دیدن من گریه میکنی و من از این بابت ناراحت میشوم و من در جوابش گفتم که نه فرزندم گریه نمیکنم و لذا من به همراه او به آنجا رفتم و یوسف به هنگام سوارشدن به ماشین لباسهای اضافیاش را که همراهش آورده بود به من داد تا اینکه به خانه ببرم و من نیز بعد از آن به او سفارش کردم که فرزندم مواظب خودت باش و او بعد از خداحافظی از من سوار شده و به جبهه رفت.
پس از اعزام به منطقه جنگی اندیمشک راهی جبهه فاو شد و چهارم اسفند ۱۳۶۴، بعد از رشادتهای فراوان در جبهههای خونین خوزستان به درجه رفیع شهادت نایل میشود و عاقبت جامههای بهشتی را بر تن کرده و در ردیف صلحا و شهیدان پسندیده خدا قرار میگیرد.
یادش گرامی و نامش جاودانه باد
قسمتی از وصیتنامه «شهید یوسف الیاسی»
بسم رب الشهدا و الصدیقین
«إن ا… یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کأنهم بنیان مرصوص»
وصیتنامه خود را با سلام به رهبر کبیرمان امام خمینی و با درود فراوان به تمام شهدای اسلام.
اکنون که عازم جبهه اسلام علیه کفر، حق علیه باطل هستم، با دلی شاد از اینکه تاکنون نتوانستم در زندگی خدمتی به اسلام بکنم. شاید با شهادتم، با نابودکردن دشمن متجاوز، خدمت ناچیزی به اسلام بکنم.
خدایا به ما توفیق عنایت فرما تا بتوانیم در مسیر تو شمشیر بزنیم. خدایا چگونه شکرت را به جا آورم که چنین رهبری بر ما فرستادی. خدایا سایه رهبر ما، امام ما، خمینی حسین زمان را بر سرمان مستدام بدار. خداوندا بر ما رحمکن و گناهان ما را بیامرز. خداوندا بر همه ما توفیق خدمت به اسلام را عنایت فرماید.
برادران و خواهران، رمز پیروزی ما پیروی از اسلام، قانون خدا و اطاعت از ولایتفقیه بوده. پس مبادا این رمز پیروزی را از یاد ببرید و مغرور شوید. از روحانیت اصیل حمایت و هیچگاه از آنان دوری نگزینید. نماز را که ستون دین است به جماعت به پا دارید که ابرقدرتها از جماعت شما میترسند و همچنین بعد از نمازها برای سلامتی و طول عمر امام دعا کنید.
خواهران و برادران مسلمان مسئلهای که نیاز آن کاملاً حس میشود ایجاد یک تشکیلات اساسی در جهت انجام تمامی اقشار مسلمین است. از شما میخواهم از حزب جمهوری اسلامی برای رسیدن به هدفش که همان اسلام است او را یاری کنید و اما پدرم، مادرم، خواهرم و برادرم از شما میخواهم در شهادت من هرگز گریه نکنید و من راضی نیستم شما لباس سیاه بپوشید تا مبادا مردم فکر کنند شما از شهادت من غمگین هستید. از شما میخواهم که امام را دعا کنید، چون من چیز دیگری جز او را ندارم.
والسلام علیکم و رحمه ا… و برکاته
منبع: اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان غربی