وصیتنامه «شهيد محرم احمدپور»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «حرفرک» «شهید محرم احمدپور» یکم فروردین ۱۳۴۳، در خانواده مؤمن و متدین در روستای پورناک از توابع پلدشت چشم به جهان گشود. تا کلاس پنجم ابتدایی در زادگاهش تحصیل کرد و سپس برای ادامه تحصیل به بخش پلدشت عزیمت کرد. با پشتکار و جدیت برای کسب علم و دانش تلاش نمود، تا اینکه موفق به اخذ مدرک دیپلم گردیده و خود را آماده آزمونهای ورودی کنکور کرد و بعد از آن در کنکور قبول شده و در دانشگاه ثبتنام نمود. ولی احساس مسئولیت در قبال دین اسلام و امام خمینی و میهن اسلامی وی را بر آن داشت تا در کنکور بزرگتری شرکت کند و دین خود را نسبت به خدا و قرآن انجام دهد.
وی با عشق به امام خمینی و حفظ دستاوردهای انقلاب و دفاع از مرزهای میهن اسلامی عاشقانه به طور داوطلب راهی جبهههای حق علیه باطل گردید و به نبرد با دشمن بعثی عراق پرداخت.
در عملیات والفجر ۸ شرکت فعال داشت و وقتی که به مرخصی میآمد، آرام و قرار خود را از دست میداد و دوباره همراه با بسیجیان جانبرکف بهسوی جبهههای نور علیه ظلمت میشتافت و در عملیات کربلا ۵ فعالانه شرکت میکرد و بهعنوان آر. پی. جی زن در جبههها از خود رشادتها و شجاعتهایی نشان میداد که در تاریخ به ثبت میرسد.
محرم احمدپور، از همان اوایل نوجوانی علاوه بر تحصیل شبانهروز برای حفظ دستاوردهای انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران به پاسداری میپرداخت و خود را وقف اسلام و آرمانهای انقلاب میکرد. با خواندن قرآن دلش را نورانی میکرد و نماز را سعی میکرد سروقت بخواند.
وی مشوق دوستان و آشنایان برای اعزام به جبهه بود و همیشه دوستانش از فضایل اخلاقی و شجاعت ایشان یاد میکنند.
وی همیشه رشادت را مایه افتخار و عزت یک انسان میدانست و به خانوادهاش سفارش نموده بود که بعد از شهادتش برایش گریه و زاری ننمایند. چون این کار باعث شادی دشمن میشود، راه شهادت همانا راه امام حسین (ع) است و اگر شهید شدم، خط سرخ سرورمان را ادامه دادهام و لاغیر.
و سرانجام برای محشور شدن با سالار شهیدان پس از چندین ماه حضور فعالانه در جبهههای مختلف در تاریخ پنجم اسفند ۱۳۶۵ در محل شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
روحش شاد و یادش گرامی باد
قسمتی از وصیتنامه «شهید محرم احمدپور» را با هم میخوانید:
بسم ا… الرحمن الرحیم
«الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل ا… باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندا… و اولئک هم الفائزون.»
به نام شهیدان که فرمود شهید بی مرگ است و بهپاس خون شهیدان که قلب گرمشان در آسمان شهر حیات به خون نشست.
من یک پاسدارم. پاسدار اسلام و فرزند امام خمینی. تصمیم گرفتهام که به سهم خود حرکت کنم و برای آزادی همکیشانم بکوشم و آنان را از دست این جهانخواران غرب و شرق و مزدوران وابسته به آنان مثل عراق و اسرائیل و امیرنشینان نجات دهم.
اینان خوب میدانند که اگر اسلام پا بگیرد که انشاءالله خواهد گرفت و میگیرد دیگر جایی برای ماندن شرق و غرب نیست و حکومتهای آنان که فرموده امام مانند طبلهای تو خالی است، مانند حکومتهای فرعون، شداد و نمرود بهزودی واژگون خواهد شد و از این روست که تلاششان برای نابودکردن اسلام و میکوشند چهره اصلی و واقعی اسلام را نگذارند ملتها بشناسد و وقتی میبینند که تمام توطئههای آنان نقشبرآب میشود، میکوشند که با اسلام به جنگ اسلام بروند و یا به قول معلم شهید دکتر علی شریعتی با مذهب علیه مذهب مانند ابوجهلها و ابوسفیانها و عمروعاصها با مذهب، مذهب را نابود سازند و در اینجاست که صدام هم دم از اسلام عفلقی میزند و کارتر هم.
همه را به صبر و تقوا سفارش میکنم و میخواهم که برای من طوری عزاداری کنید که خداینکرده ضجه و گریه شما باعث خوشحالی دشمنان دین مبین گردد و همچنین در آخر موفقیت پاسداران و سربازان اسلام را خواستارم.
«الهم ارزقنا اشرف القتل فی سبیلک تنصرنی و تنصر اختم عاقبتنا بالشهاده.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
شهادت در رهت نصیب ما بفرما
منبع نوید شاهد
انتهای خبر/