» تازه های خبر » وصیت‌نامه شهید عباس بخشی ینگی‌آباد
تازه های خبر

وصیت‌نامه شهید عباس بخشی ینگی‌آباد

اردیبهشت ۵, ۱۴۰۳۰:۰۵ ق٫ظ 90

شهید عباس بخشی ینگی‌آباد در وصیت‌نامه خود نوشت: خواهرانم، شما باید از حضرت زینب (س) درس بگیرید و همچون او پیام‌آور خون شهدا باشید. خواهرم شما باید حجاب را زینت خود بدانید؛ زیرا سیاهی چادر تو کوبنده‌تر از سرخی خون من است و این پیام شهیدان است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «حرف‌رک» «شهید عباس بخشی ینگی‌آباد» سی‌ام خرداد 1347 در یک خانواده مذهبی و زحمت‌کش و متدین در روستای آجرلو از توابع شهرستان میاندوآب دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را با موفقیت به پایان رسانید و دانشجوی کاردانی تربیت‌معلم شد.
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی «عباس بخشی ینگی‌آباد» در تمام صحنه‌های سیاسی حضور صادقانه و عاشقانه داشت، پشتیبان و علاقه‌مند به روحانیت بود و پیروزی به‌دست‌آمده را مدیون امام خمینی و تبلیغ روحانیت می‌دانست، همیشه در مساجد و مراسم مذهبی شرکت می‌کرد و انجام واجبات را به دوستان و نزدیکان توصیه می‌کرد.

به‌عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. دهم بهمن ۱۳۶۶، در ماووت عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه جا ماند و بیست هشتم تیر 1375، پس از تفحص در شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.

پاره ای از وصیت «شهید عباس بخشی ینگی آباد»

بسم ا… الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا ابا عبدا… و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام ا… ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله ا… آخر العهد منی لزیارتکم»

به نام خدا، آرامش دهنده قلب‌ها، پناه بی‌پناهان و پناه می‌بریم به خدای والا، از ستم ستمکاران و کید حسودان و ظلم ظالمان و سلام بر سرور شهیدان و سالار آزادگان حضرت حسین بن علی (ع) و عاشقانش و سلام بر امام زمان (عج) و نایب بر حقش امام امت و سلام به تمامی خدمتگزاران اسلام، و صالحان و راستگویان و مجاهدین راه خدا.

خدایا می‌ترسم وظیفه‌ام را نسبت به شما آن طوری که شایسته است انجام ندهم که نداده‌ام. خون من و جانم کمتر از آن است که بتوانم با خدای خود معامله کنم و در این وسط به یک واسطه خوب احتیاج دارم که آنها بی شک غیر از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) و رهبر عزیزم نمی‌تواند باشد. امروز دیگر باید آرزوهای دنیوی را برای اسلام و قرآن و پایداری حکومت ا… خلاصه کرد و نباید آرزوها، آرزوهای گذشته باشد. تنها آرزوی من برپاشدن و اعتلای دین خدا است.
آرزوی من شهادت در راه خدا است و معشوقم که به آن شهادت فی سبیل ا… می‌گویند.

«اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک»
«پروردگارا به ما توفیق شهادت در راه خودت را عطا کن.»

امروز جبهه بهترین محل آزمایش برای انسان و پس‌دادن امانت‌های اوست. پس در این مکان حضور می‌یابم تا بتوانم مرهمی بر زخم گناهانم بگذارم و روحم را آزاد کنم و زنجیرهای قفس گناهانم را پاره کنم و تا رضایت او را به دست بیاورم و می‌خواهم به‌حکم قرآن که امری واجب است عمل نمایم.

خدایا، کاش هزاران جان داشتم و در راه شما فدا می‌نمودم. خدایا ببخش بر من گناهانم را و بیامرز مرا قبل از اینکه از جهاد اصغر بر جهاد اکبر برگشته باشم.

سخنی چند با پدر و مادر و برادران و خواهرانم و امت شهیدپرور دارم:
پدر و مادر عزیزم، شاید تا کنون قلم به‌راحتی بر روی کاغذ حرکت می‌کرد؛ ولی از حالا دست‌های من دیگر طاقت نوشتن را ندارد که برای شما چیزی بنویسم درحالی‌که خودم می‌دانم که برای بزرگ کردنم چه رنج‌ها و زحمت‌ها را متحمل شده‌اید. ولی درهرحال باید افتخار کنید که فرزندتان در راه اسلام و قرآن فدا می‌شود و باید کوشش کنید تا فرزندان دیگرتان نیز در راه احیای حق و حراست از راه ا… تربیت شوند. با اینکه درباره من رنج بیشتری را کشیده‌اید؛ ولی حلالم کنید؛ چون اسلام در خطر است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×